اخه چرا؟؟؟

اخه چرا؟؟؟...

زندگی به من اموخته همیشه منتظر حمله احتمالی کسی باشم که به او محبت فراوان کرده ام.

اخه چرا؟؟؟...

اخه چرا؟؟؟...

اخه چرا؟؟؟...

اخه چرا؟؟؟...

متن امتحان انشام.... امروز دوباره شب شد.یک روز دیگر از عمرم را به شوق دیدنت در آسمان شب سپری کردم. آسمان هرچه تیره تر می شود احساس میکنم به من نزدیک تر میشوی.وقتی با تو سخن میگویم وجودت را در قلبم حس میکنم. آنگاه که قطرات اشک از چشمانم جاری می شود گرمای دستت را بر روی صورتم احساس میکنم. تلاش می کنم دستانت را بگیرم اما... من آسمان شب را دوست دارم زیرا وقتی با ستارگانش سخن میگویم گویی با تو صحبت می کنم. همان ارامش همیشگی را که به من الهام میکردی از آسمان میگیرم. گرچه میدانم دلیلش چیست. دلیلش باز هم تو هستی... میدانم از ان بالا هم هوای من را داری. میدانم ستارگان درخشان در شب همان برق چشمانت هستند که هر لحظه به من یاد اوری میکنند که تو انجایی. سیاهی اسمان نشانه فروتنی توست. میدانم متواضع هستی و دوست نداری اشکارا کاری را انجام دهی بلکه مانند همیشه دورادور ، از جایی که هیچ کس فکرش را هم نمیکند مواظبم هستی. من شب را سیاه نمیبینم بلکه ان را از هر روزی درخشان تر میبینم. اسمان شب را دوست دارم زیرا  اخرین و تنها ترین راهیی است که وجود من را به تو پیوند میزند. اسمان شب میعاد گاه عاشقان است... انان که عشق خدایی دارند شب را تاریک نمیبینند بلکه آن را روزی روشن در محضر معبودشان میدانند. من اسمان شب را دوست دارم.... چون تو را دوست دارم + نوشته شده در  یکشنبه دهم دی ۱۳۹۶ساعت 13:2  توسط Zoro  |  اخه چرا؟؟؟...

دوستم کجایی؟

کم کم دارم نگرانت میشم...

اخه کجایی؟

اخه چرا؟؟؟...

کسی چه میداند....

شاید این دنیا جهنم دنیای دیگریست.

اخه چرا؟؟؟...

چرااااااا؟

اخه چرا عوض کردم جوابموووووو؟؟؟

اخه چرا؟؟؟...

اخه چرا؟؟؟...

یعنی یک روز میشه بیام بگم بی دقتی نکردم؟

اخه چرا؟؟؟...